سخنی رک با دوستان
دوستان و همکاران عزیز میخواستم سخنانی درگوشی ولی تلخ را با شما بازگو کنم. مطالبی از جنس اعتراض. آنهم نسبت به دوستانی که هنوز شرایط را درک نکرده اند. انهایی که حتی سالی یکبار آنهم در کنگره خود را در آینه نگاه نمیکنند. شاید خیلی ها به اینگونه سخنرانی ها معترض باشند . ولی من میگویم حتی اگر بر من خرده بگیرند. در این حدود یکسالی که از جدی شدن نهضت دی پی تی میگذرد شاید بارها و بارها از همکاران بسیاری این سوال را پرسیده ام که از دی پی تی چه خبر ؟ پاسخ ها متفاوتند ولی اکثرا" از یک جنس . از جنس بی خبری. بی خبری از خود ، بی خبری از اینده خود و.....
روی صحبت من بیشتر با همکاران فارغ التحصیلی است که تا حدودی از کشاکش تحصیل دور شده اند و زندگی ترتیب داده اند . همکاران عزیز ! شاید منهم در جایی استخدام باشم و مطبی دست و پا کرده باشم و گه گداری در لابلای انها بیماری در منزل ببینم و اصلا وقت شام خوردن هم نداشته باشم.ولی همه اینها دلیل بر این نیست که بنشینم تا خبر آینده را در گوشم کنند ، آنهم به زور! بنشینم و با خودم بگویم دیگران که هستند ، من به جای صرف کردن وقتم یک مریض بشتر میبینم.
نه دوستان من ! اینگونه ،هیچ موفقیتی در پیش نخواهد بود. اینگونه متحد نبودن است که اقای ایکس هر چه از دهنش درمی آید میگوید و در مجله خودمان هم به ثبت میرسد و آب هم از اب تکان نمیخورد. فقط ممکن است هنگام ورق ردن مجله آنرا ببینیم و لبی بگزیم و دز حین 3 دقیقیه اولترا سوند دادن انرا به دست فراموشی بسپاریم. دوستان ! سخن بسیار است و مجال اندک . ولی بیاییم دوباره به خودمان نگاه کنیم. ایا این است جایگاه ما ؟ چه اینکه میدانم این سخنان را همان یاران قدیمی و فعال میبینند و می خوانند و مخاطب اصلی من یا در حال الکترود بستن هستند و یا امضا گرفتن پشت برگه بیمه و یا در 30 ضرب کردن تعداد جلسه بیمار منزلی که همین الان به تلفن همراهش زنگ زده است!!!!
با اینحال اینها را نوشتم حتی اگر خیلی ها نخوانند. ولی ما دلمان به همان گروهی خوش است که به دنبالشان به راه افتاده ایم و به آن خیلی ها نمی پیوندیم..................